شهادت امام زین العابدین علیه ‏السلام ؛ 25 محرم سالروز شهادت امام زین العابدین علیه السلام(به روایتی)

25 Oct 2016
کد خبر : 6709266
تعداد بازدید : 878

زین‏ العابدین علیه‏ السلام ، قهرمان معنویت است، به گونه ‏ای که وقتی انسان به او می‏ نگرد، به حقیقت اسلام، نگاه می ‏کند. نمازهایش، پرواز روح به سوی خدا بود و با همه وجود در پیشگاه پروردگارش آماده می‏شد.

شهادت امام زین العابدین ( علیه‏السلام )

گفتار زیر درباره یکی از چکادهای سر به فلک کشیده جهان هستی، امام سجاد علیه‏السلام است. او در برابر شدیدترین تندباد حادثه‏ ها، استوار بر جای ایستاد و تازیانه خون‏ بارترین پیشامدها، چون عاشورا و گردباد تلخ‏ ترین روزگاران، مانند دوران اسارت، آسیبی به شکوه او نرساند. قرن‏هاست که چشم ‏انداز زیبای بلندای او، همچنان، چشم‏ها را می ‏نوازد و به قلب‏ها استواری و به دل‏ها جرئت می‏بخشد.

زندگی امام سجاد علیه‏السلام در یک پیام
زین‏العابدین علیه‏السلام ، قهرمان معنویت است، به گونه ‏ای که وقتی انسان به او می‏نگرد، به حقیقت اسلام، نگاه می‏کند. نمازهایش، پرواز روح به سوی خدا بود و با همه وجود در پیشگاه پروردگارش آماده می‏شد. آن حضرت، پیک محبت بود؛ هر جا غریب و تهی‏دست و بی نوایی را می‏دید که دیگران به او توجه ندارد، به او محبت می‏کرد و به خانه خودش می‏آورد. روزی گروهی از جُذامی‏ ها را دید که همه آنها را از خود می‏راندند. آن حضرت آنها را به خانه فرا خواند و از ایشان پرستاری کرد. خانه امام زین‏ العابدین علیه‏السلام ، پناه‏گاه مسکینان، یتیمان و بیچارگان بود. «وقتی شورشیان، بنی‏امیه را از مدینه بیرون کردند، مروان که خود از دشمنان امام بود، از امام خواهش کرد که همسر و خانواده او در خانه و پناه آن حضرت باشند و امام نیز با بزرگواری پذیرفت. بدین‏ گونه، در روزهایی که مدینه دست‏خوش قتل و غارت بود، خانه امام، پناه‏گاه پناهندگان بود و خانواده ‏های فراوانی به آستان آن حضرت پناه آوردند و امام نیز تا پایان درگیری ‏های خونین از آنان پذیرایی کرد».
ز رنج آرد به راحت، مردمان را *** نشاند فتنه دور زمان را
همه راحت بُوَد بر خلق، بی‏رنج *** وجودش خلق را شادی است چون گنج
لقب‏های برازنده امام سجاد علیه‏السلام
سیدالعابدین، زین‏ العابدین، سیدالمتقین، امام‏ المؤمنین، سجاد و زین‏ الصالحین، از لقب ‏های امام چهارم شیعیان است که در این میان، دو لقب سجاد و زین‏العابدین، شهرت بیشتری دارد. این لقب‏ها مانند لقب‏هایی نیست که عرب هنگام زادن کودک یا در کودکی به او می‏دهد. این لقب ‏ها را صرّافان گوهرشناس و انسان‏جو به آن حضرت داده‏اند. آنان در آن دوران تاریک، از دیو و دد آزرده شده بودند و با دیدن آن امام، کسی را می‏دیدند که آن دانشمند در روز روشن با چراغ در پی او می‏گردید و نمی‏یافت.
بیشتر کسانی که این لقب‏ها را بدو داده‏اند، نه شیعه بودند و نه او را امام و برگزیده از سوی خدا می‏دانستند. با این حال، نمی‏توانستند آنچه را در او می‏بینند، نادیده بگیرند. هر یک از این لقب‏ها، نشان‏ دهنده درجه‏ای از کمال، پایه‏ای از ایمان، مرتبه‏ای از تقوا و اخلاص و میزان اعتماد و اعتقاد مردم به دارنده این لقب ‏هاست. او به حقیقت جلوه‏ گاه آشکار این ویژگی‏ها بود و این سخنی است که همگی برآنند.
شرایط و رسالت‏ ها در عصر امام زین العابدین علیه‏السلام
امام سجاد علیه‏السلام در دشوارترین شرایط به سر می‏برد تا آنجا که خود آن حضرت می‏فرماید: «اگر کسی متهم به کفر می‏شد، بهتر از آن بود که به شیعه‏ گری متهم شود.» همچنین فرمود: «در مکه و مدینه، بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند».
در زمان آن حضرت، بنی ‏امیه چنان بر مردم چیره بود که افزون بر روا داشتن ستم‏های فراوان در حق مردم، به تحریف دین مردمان نیز دست می‏یازید. در همین زمینه، انس بن مالک، صحابی رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله با گریه می‏گفت: چیزی از آنچه در زمان رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله وجود داشت، پیدا نمی‏شود. از همه آنچه از پیامبر خدا فرا گرفتیم، تنها نماز مانده است که در آن نیز بدعت‏هایی پدید آمده است. مسعودی، تاریخ‏نگار نامدار گفته است: «علی بن الحسین علیه‏السلام امامت را به شکل پنهانی و با تقیّه بسیار و در زمانی دشوار عهده ‏دار گردید.» در چنین زمان دشواری، امام سجاد علیه‏السلام با دوراندیشی و تدبیری شایسته، شیوه‏ای در پیش گرفت که توانست از خاموش شدن فروغ وحی جلوگیری کند و دین ناب و آسمانی اسلام را از لابه ‏لای آن همه حادثه‏ها به سلامت به دست آیندگان بسپارد و نام اهل بیت علیهم‏السلام را زنده نگه دارد. پرهیز از قیام به دلیل آماده نبودن شرایط آن، رو آوردن به کار بزرگ فرهنگی در قالب دعا، روشن‏گری در هر فرصت مناسب و گریه‏ های فراوان در عزای پدر بزرگوارش، امام حسین علیه‏السلام ، بخشی از رسالت‏های پیروزی‏آفرین آن حضرت در راه رسیدن به هدف‏ هایش بود.
امام سجاد علیه‏السلام ، قهرمان مبارزه با تهاجم فرهنگی
آیین اسلام در هیچ دوره‏ای از خطر تهاجم فرهنگی ایمن نبوده و نیست. گاهی نیز اوج این ستیز فرهنگی در زمان برخی از پیشوایان معصوم علیهم‏السلام رخ می‏داد تا آنجا که قیام خونینی چون عاشورا، در رویارویی با همین خطرها شکل گرفت. امام سجاد علیه‏السلام نیز در دورانی زندگی می‏کرد که هنجارهای اخلاقی و فرهنگ ناب اسلامی به دست فراموشی سپرده و ناهنجاری‏ ها و تبه‏کاری‏ ها فراگیر شده بود. آن حضرت در چنین شرایط ناگواری، هرگز میدان را در برابر دشمن رها نکرد. ایشان با نفی قیام می‏کوشید ذهن دشمنان را از توجه و سرگرم شدن به خود بازدارد. در مقابل، به صورتی آرام و پنهانی، از راه سازندگی انسان‏های شایسته و آموزش اندیشه‏ های راستین به آنان و با روشن‏گری‏های پیاپی، در برابر تهاجم فرهنگی ایستاد و توانست پیروز میدان مبارزه فرهنگی باشد. در این‏باره، تنها به یکی از سندهای پیروزی آن امام در رویارویی با هجوم فرهنگ‏های خداستیز و غیر اسلامی، یعنی صحیفه سجادیه اشاره می‏کنیم که قرن‏هاست آبشخوری زلال و آسمانی برای جان‏های تشنه هدایت و تکامل به شمار می‏آید.
علت قیام نکردن امام علیه السلام
یکی از رمزهای پیروزی مردان بزرگ، زمان‏شناسی و شناخت شرایط روزگار است. آنان با شناخت درست از آنچه پیرامونشان می‏گذرد، چگونگی رفتار خود را برمی‏گزینند. بر این اساس، نه همواره به قیام برمی‏خیزند و نه همیشه در صلح به سر می‏برند، بلکه این، اقتضای زمان و مصلحت روزگار است که جنگ یا صلح را برایشان تعیین می‏کند.
امام سجاد علیه‏السلام نیز از این قاعده بیرون نبود. آن حضرت با مصلحت‏اندیشی شایسته و در خور ستایش، پایداری دین و مانایی اسلام را در دگرگونی شکل مبارزه می‏داند. «در حقیقت، با وحشت و دیکتاتوری سختی که در جامعه حکم‏فرما شده بود و در اثر کنترل و چیرگی شدیدی که حکومت ستم‏گر اموی به وجود آورده بود، هرگونه جنبش و قیام مسلحانه پیشاپیش، محکوم به شکست بود و کوچک‏ترین حرکت از نگاه جاسوسان حکومت پنهان نمی‏ماند».
به همین سبب، امام راه درست و عاقلانه را در آن می‏دید که به گونه‏ ای دیگر به مبارزه برخیزد و در ساختار دعا، با ستم‏گران بستیزد و پیام خود را به نسل ‏های آینده برساند. گویا امام سجاد علیه‏السلام با اشاره به چنین شرایط دردناکی، در ساختار دعا به خداوند چنین عرض می‏کند: «پروردگارا! چه‏ بسا دشمنی که شمشیر دشمنی‏اش بر ضد من آخته، دم تیغش را برای ضربه زدن به من تیز کرده و سر نیزه‏اش را به قصد جان من تیز ساخته و مرا آماج تیرهای خویش قرار داده است. زهرهای جان‏کاهش را برای کام من در جام، فرو ریخته و چشمش برای کنترل من نهفته است و بر آن است که به من گزند برساند».
سیاست امام سجاد علیه‏السلام در ترویج اسلام ناب
امام سجاد علیه‏السلام به دلیل آماده نبودن شرایط برای قیام، با مبارزه‏ای غیرمستقیم و سیاست‏هایی حکیمانه در ترویج و پایداری اسلام ناب کوشید که برخی از آنها عبارتند از:
1. زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا
شهادت امام حسین علیه‏السلام و یاران آن حضرت، در افکار عمومی برای حکومت اموی، بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود. برای آنکه این حادثه دلخراش فراموش نشود و ثمره‏های بزرگ آن به بار بنشیند، امام با گریه بر شهیدان عاشورا و زنده نگه داشتن یاد آنان، مبارزه منفی و حرکت فرهنگی را به صورت گریه ادامه می‏داد. گرچه این اشک‏های سوزان ریشه عاطفی هم داشت، ولی آثار و برکات سیاسی و اجتماعی آن بی‏نظیر بود تا آنجا که یکی از ریشه‏ های جاودانگی نام و یاد عاشورا را می‏توان در همین عزاداری‏ها و گریه‏ های امام زین‏ العابدین علیه‏السلام دانست.
2. پند و ارشاد
گرچه امام سجاد علیه‏السلام به سبب وجود تنگناهای بازدارنده زمان خویش، نتوانست اندیشه ‏های خود را آشکارا باز گوید، ولی آنها را در ساختار موعظه و نصیحت بیان می‏کرد. بررسی این موعظه‏ ها نشان می‏دهد که امام با روش حکیمانه‏ای، در عین حال که مردم را موعظه می‏کرد، آنچه را می‏خواست به ایشان می‏ آموخت و این بهترین شکل آموزش اندیشه‏ های درست اسلامی در آن شرایط بود.
3. برخورد و مبارزه با عالمان درباری
علمای درباری کسانی بودند که اندیشه و ذهن مردم را به سود قدرت‏های فاسد جهت می‏دادند و زمینه فکری و ذهنی مردم را برای پذیرش حکومت آنان فراهم می‏کردند. ازاین‏رو، امام سجاد علیه‏السلام با برخورد با ریشه‏ های گمراهی و تباهی، به شکلی اساسی به ترویج فرهنگ ناب اسلامی همت می‏گماشت و مردم را درباره ریشه ‏های ستم‏ پروری هشدار می‏داد.
امام سجاد علیه‏السلام و روشن‏گری در هر فرصت ممکن
گرچه زمینه برای قیام امام سجاد علیه‏السلام آماده نبود، این مسئله آن حضرت را از روشن‏گری‏های بجا و بازگو کردن حقیقت باز نداشت. برای نمونه، آن امام در دوران اسارت خویش، در مجلس یزید، در فرصت کوتاهی که برایش پیش آمد، برفراز منبر این‏گونه روشن‏گری می‏کرد: «ای مردم! کسی که مرا نمی‏شناسد، خود را بدو می‏ شناسانم. من پسر مکه و منایم! من پسر مروه و صفایم! من پسر محمد مصطفایم! آن‏که پایگاه او بر همه آشکار و جولانگه او آسمان است. من پسر علیّ مرتضی و فاطمه زهرایم. ... من پسر آنم که تشنه جان داد و تن او بر خاک کربلا افتاد. مردم! خدای تعالی ما اهل بیت را نیک آزمود، رستگاری، عدالت و پرهیزکاری را در ما نهاد و ما را به شش ویژگی، برتری و بر دیگر مردمان، سروری داد. بردباری و دانش، دلاوری و بخشش را به ما ارزانی فرمود و دل مؤمنان را جایگاه دوستی و شکوه ما ساخت و خانه ما را مکان آمد و شد فرشتگان قرار داد».
نقش امام سجاد علیه‏السلام در تربیت موالی
یکی از کارهای فرهنگی امام زین‏ العابدین علیه‏السلام ، خریدن پیوسته بردگان و خدمت‏کاران و سپس آزاد کردن آنان بود. در حقیقت، انگیزه اصلی امام از این کار، انسان‏سازی بود. به این بیان که آن حضرت بردگان را می‏خرید و آن‏گاه به آموزش و پرورش آنها می‏پرداخت و پس از مدتی آزادشان می‏کرد، به گونه‏ ای که هر کدام از آنها به سبب تربیت درستشان از سوی امام، به عنوان سخن‏گو و مبلّغ وارد جامعه می‏شدند و به گسترش آیین ناب اسلام می‏پرداختند. امام، بردگان را با آنکه به آنان نیاز نداشت، می‏خرید و آنان را در مراسم حج به عرفات می‏آورد و آن‏گاه به سوی مشعر می‏برد. سپس آزادشان می‏کرد و هدیه ‏هایی به آنان می‏داد. بدین‏گونه، آن حضرت، کانون تربیتی متمرکزی به وجود آورده بود. هر کدام از آزاد شده‏ها نیز فرد تربیت‏شده و الگو برای دیگران بودند. البته آنان پس از آزادی نیز پیوند معنوی خود را با امام نمی‏بریدند و همچنان از خرمن آن حضرت خوشه‏ چینی می‏کردند. این روش امام سجاد علیه‏السلام با توجه به تنگناهایی که آن حضرت در ارشاد و هدایت مستقیم جامعه داشت، بسیار درخور ژرف‏نگری و بررسی است.
آب زنید راه را هین که نگار می‏رسد
امام سجاد علیه‏السلام از شکوه ویژه‏ای برخوردار بود، به گونه ‏ای که هر جا گام می‏نهاد، مردم برای وی راه می ‏گشودند و نگاه‏ های خود را به سوی او می‏دوختند. «سالی هشام پسر عبدالملک به حج رفت و گروهی از بزرگان شام همراه او بودند. روزی به سبب انبوهی مردم نتوانست دست خود را به حجرالاسود برساند. در این هنگام، امام علی بن الحسین علیه‏ السلام به طواف آمد و چون نزدیک رکن آمد، مردم کنار رفتند تا ایشان به آسانی، دست خود را به رکن بزند. این پاس‏داشت در دیده شامیان، بزرگ و شگفت آمد. از هشام پرسیدند: این مرد کیست که مردم چنین او را گرامی می‏دارند؟ هشام گفت: نمی‏دانم! فَرَزْدَق، شاعر معروف که در آنجا حاضر بود، گفت: من او را می‏شناسم و در همان زمان، بیت‏ هایی را در شناساندن وی و ستایش او سرود که در برخی از آنها چنین آمده است: «این کسی است که [سرزمین] بطحا جای پایش را می‏شناسد و همچنین حرم و بیرون حرم. این پسر مهم‏ترین بندگان خداست. او پرهیزکار، برگزیده، پاک و نشانه و راهنماست. اینکه گویی «این کیست؟» بدو زیانی نمی‏رساند. آن را که تو نشناخته گرفته ‏ای، عرب و عجم می‏شناسد».
امام سجاد علیه‏السلام و مردم‏گرایی
یکی از ویژگی‏های بزرگ امام سجاد علیه‏السلام ، مردم‏گرایی و مهرورزی به انسان‏ها بود، به گونه‏ای که فراوانی گرفتاری‏های آن حضرت، هرگز وی را رسیدگی به گرفتاری‏ های مردم و گره‏ گشایی از کار فرو بسته آنان باز نداشت. «آن حضرت، شب ‏هنگام، انبان‏های نان را بر پشت خود می‏ نهاد و به خانه تهی‏دستان می‏رفت و می‏فرمود: صدقه پنهانی، آتش خشم پروردگار را خاموش می‏کند. برداشتن این انبان‏ها، بر پشت او اثر گذاشته بود و چون به دیدار پروردگارش شتافت، هنگام غسل دادن ایشان، آن نشانه‏های مهرورزی آشکار شد».
امام، سالی آهنگ حج کرد. خواهرش توشه‏ای به ارزش هزار درهم برای وی آماده ساخت، ولی آن حضرت همه را به مستمندان بخشید. آن حضرت، پسر عمویی مستمند داشت که شب‏ هنگام به گونه ‏ای که شناخته نشود، نزدش می‏رفت و چند دینار به او می‏بخشید. آن مرد می‏گفت: علی ‏بن ‏الحسین در اندیشه خویشاوند نیست، خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را می‏شنید، بردباری می‏کرد و خود را بدان خویشاوند نمی ‏شناساند. چون به دیدار خدا شتافت و آن احسان از آن مرد بریده شد، دانست که آن مرد نیکوکار، علی بن‏الحسین بوده است. پس بر سر مزار او رفت و گریه کرد.
خرّم آن‏کس که در این محنت‏ گاه خاطری را سبب تسکین است
پاسخ‏گویی بدی به نیکی
قرآن کریم در رفتار اجتماعی، اصل را بر مدارا در برابر تندی و نیکی در برابر بدی نهاده و فرموده است: «و آنان که بدی را با نیکی می‏زدایند.» (رعد: 22) به گفته زیبای فیض کاشانی:
مکافات بد را نکویی بیاریم *** اگر بد کنیم، آن‏چنان کوست باشیم
بکوشیم تا دوستی خوی گردد *** به هر کو کند دشمنی، دوست باشیم
در این‏باره آمده است که روزی علی بن الحسین علیه‏السلام بر مردمی گذشت که از او بد می‏گفتند. پس فرمود: «اگر راست می‏گویید، خدا از من بگذرد و اگر دروغ می‏گویید، خدا از شما بگذرد».
روزی مردی او را در بیرون خانه دید و بدو دشنام داد. خدمت‏کاران آن حضرت بر آن مرد تاختند. علی بن الحسین علیه‏السلام فرمود: «او را رها کنید». سپس بدو گفت: «آنچه از ما بر تو پوشیده است، بیشتر از آن است که می‏دانی. آیا نیازی داری تا آن را روا کنم؟» آن‏گاه مقداری پول به آن مرد بخشید، به گونه ‏ای که آن مرد بسیار شرمنده شد و گفت: گواهی می‏دهم که تو فرزند پیامبری.
یکی از دانشمندان زمان آن حضرت به نام زُهَری می‏گوید: «برتر از علی بن الحسین علیه‏السلام ندیدم. از دانستن فضیلت فراوان وی، دوستش بر او غبطه می‏خورد و کسی که دشمن او بود، به سبب روش مسالمت‏ آمیز وی، دشمنی خود را آشکار نمی‏کرد».
فیض روشن‏دل، به نیک و بد برابر می‏رسد *** پرتو مه می‏فتد یکسان به آباد و خراب
دلیل دعامحوری امام سجاد علیه‏السلام
بسیاری از انسان‏ها، اوج تلخ ‏کامی شخص را در به خاک و خون تپیدن او می‏دانند و بالاترین اندازه سختی برای آدمی را در آن می‏بینند که با شمشیر و نیزه تکه‏تکه شود و از پای درآید. این در حالی است که گونه دیگری از سختی و دشواری نیز هست که تلخی آن چه ‏بسا بالاتر از زخم برداشتن و کشته شدن است و آن اینکه شخص در برابر جور ستم‏گران و فتنه ‏جویان، بنا بر مصلحت نتواند برخیزد و ناچار باشد زهر بردباری و خویشتن‏داری را جرعه جرعه بنوشد و انبوهی از سخن را در سینه خود پنهان سازد و نتواند بازگو کند. خلاصه آنکه به گفته زیبای حافظ، «آن همه زخم نهان باشد و مجال آه نباشد»:
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است *** کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
امام سجاد علیه‏السلام با چنین تلخ‏کامی‏هایی دست به گریبان بود و در چنین روزگار تاریکی، چه چیزی بهتر از دعا و نیایش می‏توانست به او آرامش بخشد و بهانه شود تا دردهای نهانی را در قالب راز و نیاز، بازگو و سخن‏های مگو را آشکار کند.
دلیل گریه ‏های امام سجاد علیه‏السلام از نگاه شهید مطهری
یکی از ویژگی مردان خدا، گریه از ترس پروردگار است، ولی گریه‏های امام سجاد علیه‏السلام افزون بر آنکه به دلیل ترس از خداوند نیز بود، پیام دیگری نیز داشت. شهید مطهری در این‏باره می‏نویسد: «برای علی بن الحسین علیه‏السلام فرصتی همانند فرصت امام حسین علیه‏السلام پیدا نشد، همچنان‏که فرصتی مانند فرصتی که برای امام صادق علیه‏السلام پدید آمد، پیدا نشد. البته برای کسی که می‏خواهد خدمت‏گزار اسلام باشد، همه وقت‏ها فرصت است، ولی شکل فرصت‏ها تفاوت دارد. برای نمونه، آن حضرت، از هر بهانه‏ ای استفاده می‏کرد که اثر قیام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد. آن گریه ‏های او برای چه بود؟ می‏خواست تا با این کار، این حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود که چرا امام حسین علیه‏السلام قیام کرد و چه کسانی او را کشتند. روزی یکی از خدمت‏گزارانش عرض کرد: آقا! آیا زمان آن نرسیده است که شما از گریه باز ایستید؟ فرمود: چه می‏گویی؟ یعقوب، یک یوسف بیشتر نداشت و در غم دوری او تا آنجا گریست که چشمانش سفید شد. من در جلو چشم خود، هجده یوسف را دیدم که یکی پس از دیگری بر زمین افتادند».
امام سجاد علیه‏السلام و نجات شیعیان
پس از حادثه کربلا، شیعیان در بدترین شرایط قرار گرفتند. کوفه که مرکز گرایش‏های شیعی بود، به مرکزی برای سرکوبی شیعه تبدیل شد. در چنین شرایطی که گمان نابودی اساس تشیّع می‏رفت، امام سجاد علیه‏السلام توانست شیعه را حیاتی نو بخشد و زمینه را برای فعالیت‏های آینده امام باقر علیه‏السلام و امام صادق علیه‏السلام فراهم کند. تاریخ گواه است که امام سجاد علیه‏السلام در مدت 34 سال تلاش خود، شیعه را در یکی از سخت‏ترین دوران حیات؛ یعنی حکومت زبیریان و امویان رهبری کرد. فراموش نشود که بیست سال حاکمیت حجّاج بر عراق و سلطه عبدالملک بن مروان بر همه سرزمین‏های اسلامی، تنها برای کوبیدن شیعیان و در بخش‏های دیگر، کوبیدن دیگر مخالفان امویان بود.
صحیفه سجادیه
صحیفه سجادیه یکی از اثرهای گران‏سنگ به جا مانده از امام سجاد علیه‏السلام است. صحیفه سجادیه که «زبور آل محمد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله»، «انجیل اهل بیت» و «اخت القرآن» لقب گرفته، در بردارنده 54 دعاست که تاکنون بیش از شصت شرح بر آن نوشته شده است. صحیفه سجادیه تنها دربردارنده راز و نیاز با خدا و بیان حاجت در پیشگاه وی نیست، بلکه دریای بی‏کرانی از علوم و معارف اسلامی است که مسائل گوناگون عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پاره‏ای از قوانین طبیعی و احکام شرعی در آن آمده است. در سال 1353 هـ . ق مرجع فقید، آیت‏الله العظمی مرعشی نجفی، نسخه‏ای از صحیفه سجادیه را برای طنطاوی، دانشمند بزرگ اهل تسنن و صاحب تفسیر معروف الجواهر به قاهره فرستاد. وی پس از ارج نهادن به این هدیه گران‏بها و ستایش فراوان از آن، در پاسخ چنین نوشت: «این از بدبختی ماست که تاکنون به این اثر گران‏بهای جاوید که از مواریث پیامبر است، دست نیافته بودیم. من هر چه در آن می‏نگرم، آن را از گفتار آدمیان، فراتر و از سخن پروردگار فروتر می‏یابم».
آن صحیفه سرّ سجادی است کاشف *** راز عشق آن امام راستان را
زان صحیفه آیت سجاد بیند *** دیده اهل صفا راز نهان را
باغ دل‏ها را خوش اوراق کتابش *** داد زینت همچو گل باغ جهان را
در دعا راز و نیازش عاشقانه *** داد تعلیم حقایق انس و جان را
دعا در حق فرزندان
یکی از دعاهای دل‏نشین صحیفه سجادیه، دعای امام سجاد علیه‏السلام درباره فرزندانش است که در بخش‏هایی از آن می‏خوانیم: «پروردگارا! بدن‏ها و دین و اخلاق آنها را به سلامت دار و به آنان در جان و جسم و هر آنچه برایشان مهم است، عافیت بخش. روزی آنان را به دست من گسترده ساز و آنان را نیکوکارانی پرهیزکار و بینا و شنوای حق و فرمان‏بردار خودت قرار ده.
خدایا! آنان را دوستان من قرار ده و بر من مهربان ساز و فرمان‏پذیر دستورهای من بگردان و مرا در تربیتشان و خوبی کردن به آنها یاری فرما. آنان را بر آنچه از تو می‏خواهم، یار و یاورم قرار ده و مرا و فرزندانم را از شرّ شیطان مصون بدار».
دعا در حق پدر و مادر
امام سجاد علیه‏السلام درباره پدر و مادر خویش این گونه به دعا می‏نشیند: «خداوندا! مرا به پاس‏داشت بزرگی پدر و مادر، توفیق ده و به مهربانی و نیکی به آنان و فرمان‏پذیری از آنان و خوش رفتاری با آنان، موفق بدار و اطاعت از آنان را در کام من شیرین و گوارا بگردان.
خداوندا! صدایم را در برابر آنها آرام و گفتارم را بر آنان خوشایند فرما و خویم را با آنان نرم و قلبم را بر آنها مهربان ساز. خدایا! یاد آنان را در پس نمازهایم و در وقت‏های شب و روزم، از دلم مزدای و مرا به برکت دعاهایی که برای آنان دارم، بیامرز».
فرجام نیک
آن‏گاه که امام سجاد علیه‏السلام در آستانه شهادت قرار گرفت، هنگام مرگ، دمی بیهوش شد و چون چشم خود را گشود، سوره واقعه و سوره فتح را خواند. سپس گفت:
الْحَمْدُ للّه‏ِِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الاْءَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنْ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ.
سپاس خدایی را که به ما وعده راست فرمود و بهشت را میراث ما کرد تا هر جا که خواهیم جای گیریم. پس چه نیک است پاداش عمل کننده ‏ها.
آن‏گاه خاموش شد.
امام سجاد علیه‏السلام وصیت کرده بود که در مرگشان، کسی را خبر نکنند و ایشان را زود به خاک بسپارند، ولی هنگام تشییع و دفن آن حضرت، انبوهی از دوستداران اهل بیت گرد آمدند که مدینه مانند آن را کمتر به خود دیده بود.
حجاب چهره جان می‏شود غبار تنم *** خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش‏الحانی است *** روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم