در وصف حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)؛ دهم رمضان سالروز وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها

22 May 2018
کد خبر : 6707691
تعداد بازدید : 1390

سلام بر تو ای کسی که شانه‌های زخمی احمد را تکیه‌گاه بودی و دردِ دلِ مجروحش را سنگ صبور

در وصف حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)

خدیجه دختر خویلد از نیکوترین و عفیف ترین زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستین زنی که به پیامبر اکرم ( ص )، شوهرش، ایمان آورد و آن چه از مال دنیا در اختیار داشت - در راه پیشرفت اسلام - کریمانه بذل کرد.

خدیجه آن قدر ارزش الهی داشت که برای او مانند مریم مائده های آسمانی نازل می شد. رسول خدا (ص) می فرمایند: خداوند از میان زنان چهار زن را برتری داده است. آسیه. مریم.خدیجه.فاطمه از عایشه، زوجه پیامبر ( ص )، نقل شده است که گفت: " احترام هیچ یک از زنان به پایه حرمت و عزت خدیجه نمی رسید. رسول الله ( ص ) پیوسته از او به نیکی یاد می کرد و به حدی او را محترم می شمرد که گویا زنی مانند خدیجه نبوده است ".عایشه سپس نقل می کند: روزی به پیغمبر ( ص ) گفتم: خدیجه پیر زنی بیش نبوده و خداوند بهتر از او را به تو عطا کرده است. پیغمبر(ص) سخت برآشفت به طوری که رگ پیشانی اش برآمد. سپس فرمود: به خدا سوگند بهتر از خدیجه کسی برای من نبود. روزی که همه مردم کافر و بت پرست بودند، او به من ایمان آورد.روزی که همه مرا به جادوگری و دروغگویی نسبت می دادند، او مرا تصدیق کرد، روزی که همه از من روی می گردانیدند، خدیجه تمام اموال خود را در اختیار من گذاشت و آنها را در راه من بی دریغ خرج کرد خداوند از او دختری به من بخشید که مظهر پاکی و عفت و تقوا بود. عایشه می گوید: با خود گفتم دیگر از خدیجه به بدی نام نخواهم برد. عایشه می گوید:‹‹من در مورد زنان پیامبر از هیچ کدام به اندازه خدیجه حساس نبودم زیرا پیامبر مرتب از او تعریف می کرد و من هرگز او را ندیده بودم..

در شجره ی طوبی آمده است:خدیجه علیها سلام زیباترین زنها از نظر جمال، کاملترین از نظر عقل، تمام ترین از نظر رأی وتصمیم گیری،وزیادترین از نظر عفت،دین،حیا، مرووت ومال بود. پیامبر(ص) فرمود:‹‹ اسلام با شمشیر علی(ع)و مال خدیجه(س) بر پا و استوار شد واستقامت یافت.›› اگر خدیجه نبود کدام زن شایستگی آن را داشت که مادر حضرت فاطمه علیها سلام باشد و اگر فاطمه نبود چه کسی شایستگی فرزندی خدیجه را داشت و اگر پیامبر(ص) نبود خدیجه وفاطمه چگونه می توانستند به مقام سروری زنان عالم نایل آیند.

درباره خدیجه، همسر گرامی پیامبر اکرم (ص )، اطلاعات زیادی گزارش نشده است و کاش فقط با کمبود اطلاعات روبه رو بودیم. زیرا همان گزارشاتی هم که واصل شده دارای تناقصات فراوان و شگفت آور است و متأسفانه آن قسمتی که بر سر زبانها جریان دارد، زندگی واقعی آن بانوی بزرگوار را به نمایش نمی گذارد و این مقاله، در پی آن است، تا علاوه بر آنچه که بر افواه جاری است سیمای دیگری از خدیجه کبری عرضه کند. در سرزمین حجاز، مردی پا به عرصه زندگی گذاشت نام احمد (یا محمد (ص )) را برایش در نظر گرفتند و او همان کسی است که در چند دهه بعد، بشریت را با آئینی آسمانی آشنا کرد. و بارزترین نقطه عطف را در طومار دینداری رقم زد.

براستی چه ویژگی هایی در آن شخص، موجب گزینش الهی وی شد؟ نگارنده مقاله در صدد پرداختن به این موضوع نیست. ولی برای پرداختن به سیمای خدیجه طاهره، ناگزیر از ذکر بعضی خصوصیات محمد (ص ) است. آن حضرت مظهر و نماد پاکی و پاکیزگی بود. کسی بود که در جامعه منحط آن دیار، به عنوان یک فرد پسندیده و ستوده، شهرت یافت و راستگو و راست کردار بود و در شهر نا آشنا با آب، به پاکیزگی، بسیار اهمیت می داد.

استحمام و مسواک زدن جزو برنامه مستمرش محسوب می شد. درد مردم و جامعه آزارش می داد و برای رفع آلام مردم اقدام عملی نیز می کرد و به همین دلیل در گروه معدود جوانمردان و آزادگان جای گرفت و همه از خود می پرسیدند چنان شخصی برای ازدواج چه برنامه ای خواهد داشت؟ و معیارهای انسانی که صلاحیت ابلاغ وحی الهی را دارا خواهد شد، برای پیوند زناشوئی چیست؟ گزیده گزیش شده الهی کیست و باید چه صفائی داشته باشد؟ آیا همانطور که خدا از میان آدمیان، وی را به دلایل انسانی و صفاتی نیکو برگزید، او نیز از میان بانوان آن دیار، کسی را گزینش خواهد کرد که چنین باشد؟ مگر غیر از این احتمال دیگری متصور است؟

پس سیمای همسر محمد را باید از این منظر در کتب تاریخ جستجو کرد. آری، خدیجه همان کسی است که در جامعه مکه به طاهره یعنی بانوی پاک مشهور شد. گر چه جامعه جاهلی آن زمان به تدریج با پاکی و پاگیزگی به مفهوم عام آشنا می شد، ولی قدر مسلم با پاکی بیگانه هم نبود و پاکان را می ستود و به همین دلیل خدیجه را، طاهره لقب داد و احمد را محمد. طاهره، لقبی که نماد تمام نمای خوبی در آن زمان و آن دیار بود.

بنابر این، حلقه اتصال محمد و خدیجه (طاهره ) را براحتی می توان از این رهگذر بدست آورد و از بسیاری از گزارشات نامعقول دوری جست. گزارشاتی که در پی آنند تا خدیجه را دارای ثروت فراوان و بی حساب معرفی کنند و همان را، نقطه آغاز این آشنائی و ازدواج دانسته و نوشته اند.

خدیجه قبل ازدواج با حضرت محمد (ص ) دو بار دیگر ازدواج کرده و دارای چند فرزند نیز بوده و زمان ازدواج با محمد (ص )، 40 سال و یا کمی بیشتر سن داشته است و نیز می گویند خدیجه بود که پیشنهاد ازدواج با محمد را مطرح کرد. اینکه معروف است خدیجه طاهره قبل از ازدواج با پیامبر (ص ) 2 بار ازدواج کرده، صرفاً یک گزارش تاریخی است که متضاد آن نیز گزارش شده و در چند کتاب تاریخی آمده: «ان النبی (ص ) تزوج بها و کانت عذرا (پیامبر گرامی با خدیجه ازدواج کرد در حالیکه خدیجه دوشیزه و باکره بود) ولی مظلومیت مضاعف خدیجه در طول تاریخ به دست بعضی سیره نویسان کم دقت و راویان اولیه مغرض رقم خورده است.

آنان دلیل ازدواج های قبلی وی را وجود فرزندانی از آن ازدواج ها می دانند در حالیکه کودکان، مورد اشاره مورخان فرزندان خواهر خدیجه یا فرزندان شوهر خواهر خدیجه از زن دیگر بودند که علی الظاهر بعد از مرگ والدین آنها (یا هر دلیل دیگری ) و فقدان سرپرست آن بانوی نمونه، فداکاری کرد، آنها را به نزد خود آورد و به همراه پیامبر گرامی (ص ) با تمام محبت از آنها نگهداری می کرد و به همین دلیل است که خدیجه، علاوه بر صفت طاهره، دارای لقبی دیگر یعنی «ام الایتام، مادر یتیمان نیز هست. و این لقب در رابطه با مادری کردن وی در حق آن کودکان است.

البته این عنوان را مردم آن دوران به وی دادند و بدیهی است که شخصیت طاهره خدیجه راضی به کاربرد کلمه ایتام و یتیمان نبوده باشند زیرا او فقط مادری کرده بدون هیچگونه طعن و نیش. حال آنکه در لقب مذکور، نوعی بی مهری مشاهده می شود. بهر جهت، این لقب را هر کس به خدیجه داده باشد نشان از روحیه بلند و انسانی خدیجه دارد. حس نوعدوستی، فداکاری و آزادگی همان ویژگیهایی که شوی او نیز در مرتبه بالاتر، دارای آن بود. متأسفانه در گزارش بعضی راویان مغرض، نه تنها با انتساب این فرزندان به خدیجه، ویژگی فداکاری و انسانیت او نادیده گرفته شده، بلکه همان فرزندان را یکی از دلایل ازدواج های قبلی وی قلمداد کرده اند.

هر چند که گزارشگران دیگری به این واقعیت مهم پی برده و آن را تصحیح کرده اند. از دلایل محکم در رد ازدواج های قبلی خدیجه، گزارشی هست که در بسیاری از کتب تاریخ آمده و کسی نیست که آنرا نشنیده باشد. این مضمون که می گویند، خدیجه به دلیل شخصیت ممتازش، دارای خواستگارهای فراوان بود و بزرگان و اشراف قریش، خواهان ازدواج با وی بودند ولی او به تمام اشراف مدعی جواب رد داد و چون جواب مثبت به محمد داد، مورد اعتراض زنان قریش واقع شد که چرا به احدی از امیران جواب مثبت ندادی اما با یتیم ابوطالب (محمد) ازدواج کردی؟

گزارش مذکور علاوه بر اینکه به روشنی ازدواجهای قبلی وی را مردود اعلام می کند، حاکی از آن است که خدیجه همانطور که از القابش (طاهره و ام الایتام ) بر می آید، برای ازدواج ملاک هایی جز ملاکهای موجود در جامعه را مد نظر داشته و ثروت و دارایی امیران و بزرگان قریش او را نفریفته بلکه پاکی او بدنبال پاکی بزرگتری بوده است (جذب پاکی بزرگتر شدن پاکان ).

در مورد سن خدیجه هم برخلاف آنچه بر افواه جاری و ساری است و عدد چهل قید شده، گفتنی است که به احتمال قریب به یقین این عدد ناشی از تخمین بعضی سیره نویسان به دلیل فرض قبلی آنان در مورد دوبار ازدواج کردن خدیجه و فرزند داشتن وی بوده و اگر ازدواج های قبلی او را منتفی بدانیم، موضوع سنش نیز خود به خود حل خواهد شد. بنا به نقل جعفر مرتضی عاملی درکتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم، سن خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر (ص ) متفاوت ذکر شده و مورخان مختلف آن را 25 سال، 28 سال، 30 سال، 35 سال، 40 سال، 44 سال، 45 سال و 46 سال اعلام کرده اند. در بحارالانوار (ج 16 ص 12) از قول ابن عباس سن وی هنگام ازدواج با پیامبر (ص )، 22 سال ذکر شده است.

جعفر مرتضی عاملی، عدد 28 سال را قول ترجیحی اکثریت دانسته و باتوجه به رد ازدواج های قبلی وی، قطعی است که سن او هنگام وصلت با پیامبر گرامی (ص )، باید خیلی کمتر از آنچه شهرت دارد، بوده باشد. و اگرچه نمی توان به طور قطع سن خدیجه طاهره را به دست آورد ولی به نظر می رسد سن اعلام شده در بحارالانوار از قول ابن عباس به صحت نزدیک تر است که در اینصورت با قول ترجیحی اکثریت (بنا به ادعای جعفر مرتضی عاملی ) خیلی تفاوت ندارد.

در هر صورت بعضی از سن های ادعائی یاد شده (بویژه از 35 تا 46 سال ) نه باتحلیل صحیح وقایع تاریخی سازگار است و نه باعلوم پزشکی و تجارب انسان ها. زیرا کسانی که سن حضرت خدیجه را هنگام ازدواج با پیامبر (ص ) حدود 40 سال اظهار کرده اند همان کسانی هستند که ولادت حضرت زهرا (س ) را، 5 سال بعد از بعثت، یعنی 20 سال بعد از ازدواج رسول اکرم (ص ) با خدیجه می دانند.

بدین ترتیب سن خدیجه هنگام تولد حضرت فاطمه (س ) باید حدود 60 سال باشد که طبیعی است در این حدود سن (بین 55 سال تا 66 سال ) بارداری از نظر علمی و پزشکی و تجربه و واقعیت مردود است. و اگر عوام الناس بگویند سن بارداری برای سادات، 10 سال بیش از حد معمول است، باید گفت: اگر چنین باشد، همین مطلب بزرگترین سند و معجزه برای حقانیت آئین اسلام در نزد جهانیان می توانست باشد که البته نه چنین مطلبی واقعیت دارد و نه نگارنده به دنبال چنین موهوماتی است.

گذشته از آنکه اصولا خدیجه جزو سادات مرسوم به شمار نمی آیند، از سویی ممکن است عده ای استدلال کنند در قرآن مواردی از بارداری در سنین کهنسالی مطرح شده (همسر حضرت ابراهیم (ع ) و حضرت زکریا) و این امر در مورد حضرت خدیجه نیز می تواند از این نوع (معجزه الهی ) باشد. جواب این است که آیا اجازه داریم هرگاه از تحلیل و تحقیق کم می آوریم، متمسک به استثنائاتی شویم که در قرآن و خود قرآن نیز غیرعادی و غیرطبیعی بودن آن را ذکر کرده است.

ثانیا وقتی قرآن، دو مورد مزبور را در مورد پیامبران پیشین ذکر کرده چطور ممکن است معجزه ای را که مربوط به آورنده قرآن است مسکوت گذاشته باشد.

از این نکته نیز اگر بگذریم نوبت به موضوع خواستگاری خدیجه از پیامبر می رسد بدون تردید خواستگاری یک زن بیوه چهل و چند ساله که دارای چند فرزند بوده و سابقه دوبار شوهر کردن را داشته از یک جوان نمونه قریش با حدود 25 سال سن، گستاخانه و خودخواهانه است و این امر با اخلاق قریش سازگاری نداشته است و اگر بپذیریم وی یک دوشیزه (عذراء) فداکار و پاکی بوده که سنی حدود سن پیامبر (ص ) را داشته، لذا موضوع خواستگاری از این زاویه با صفات وی منتفی است و به خصوص که مراسم خواستگاری رسمی کسان پیامبر (ص ) (به ویژه حضرت ابوطالب ) از خدیجه و کسان وی، در کتب معتبر تاریخی ذکر شده است. هرچند که ممکن است بدلیل وجود صفات برجسته محمدبن عبدالله (ص )، پیام های اولیه از سوی خدیجه ارسال شده باشد، ولی طبیعی تر، همان خواستگاری معمول محمد (ص ) و کسان وی از خدیجه و بزرگ وی به دلیل وجود صفات نیکو در این زن آزاده ای بود که به پاکی و مهر و محبت شهرت داشته است.

ظاهرا اصلی ترین امتیازی که برای حضرت خدیجه در امر پیشقدم شدن در ازدواج مطرح می کنند همانا مال و ثروت زیاد وی است. که اگر چنین شخصیت ملکوتی و منحصر به فرد پیامبر به ازدواج با فردی که تنها امتیازش ثروت اوست راضی نمی شد. مگر در اصل ثروت فراوان و بسیار خدیجه، تردید کنیم هرچند نظر قطعی نمی توان داد. خدیجه در جامعه ای پا به عرضه وجود نهاد که بسیاری از ارزش ها و اخلاقیات در آن کم رنگ شده بود و او در همان جامعه ملقب به صفت طاهره (پاک ) شد. او نهاد دقیق مهرورزی و محبت به کودکان بی سرپرست بود. و به دلیل همان صفات برجسته انسانی و بسیاری صفات نیکوی دیگر که متأسفانه خبری از آن ها نداریم، با اشرف انسان های دوران آفرینش، سرچشمه نیکی و پاکی، محمد مصطفی (ص )، پیوند برقرار کرد و به همراه آن حضرت به ادامه سرپرستی از فرزندانی پرداخت که بعدها منتسب به پیامبر (ص ) و خدیجه شدند و حتی همسران آن دختران نیز، به لقب دامادهای پیامبر (ص ) مفتخر شده اند.

شاید بدلیل وجود همین فرزندان بوده که آن خانواده نورانی از داشتن فرزندان حقیقی به تعداد متعارف زمان حیاتشان منصرف شده اند. اگر چه گفته می شود خدیجه طاهره اولین کسی بود که به حضرت محمد (ص ) ایمان آورد و آغاز ایمان وی به رسول الله (ص ) به لحظه آغازین وحی و بعثت وی برمی گردد او از سالها قبل به پاکی محمد (ص ) و خداباوری وی ایمان آورده بود و بدیهی است اگر بعد از سفارت رسمی الهی خاتم الانبیاء (ص )، اولین گرونده رسمی باشد.

در روایات اسلامی که از طریق شیعه و اهل تسنن نقل شده، و نیز در کلام بزرگان و اندیشمندان، در شأن و مقام ارجمند ام المومنین حضرت خدیجه کبری (س ) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است.

به گفته صاحب مستدرک سفینة البحار، «فضائل حضرت خدیجه (س ) که در ابواب مختلف روایات آمده، بیش از آن است که (قابل ) شمارش باشد».(1) حاصل توجه به این روایات پی بردن به راز عظمت او، و شناخت شایستگی های او است. از رسول اکرم (ص ) نقل است که: «خیر نسائها خدیجة و خیر نسائها مریم ابنة عمران » «بهترین زنان دنیا خدیجه (س ) و مریم دختر عمران هستند»(2)«خیرنساء العالمین مریم بنت عمران، و آسیه بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد(ص

بهترین زنان جهانیان عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه (س ) دختر حضرت محمد(ص )(3) ابن عباس می گوید: روزی رسول خدا (ص ) چهار خط کشید. آنگاه پرسید: آیا می دانید این خط ها چیست؟ گفتیم: خدا و رسولش داناتر است. فرمود: «خیر نساء الجنة مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد، و آسیة بنت مزاحم امراة فرعون: بهترین زنان بهشت، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (ص ) و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون است »(4)

پیامبر (ص ) به عایشه که در حال برتری جویی به فاطمه (ع ) بود فرمود: «او ما فاعلمت ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران و علیا و الحسن و الحسین و حمزه و جعفرا و فاطمة و خدیجة علی العالمین.

آیا نمی دانی که خداوند، آدم، نوح، آل ابراهیم، آل عمران، علی (ع )، حسن (ع )، حسین (ع )، حمزه، جعفر، فاطمه (ع ) و خدیجه (ع ) را بر جهانیان برگزید».(5)

پیامبر (ص ) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه (ع ) است، هرگاه نزد تو آمد، براو از سوی پروردگارش و از طرف من، سلام برسان: «و بشرها ببیت فی الجنة من قصب لاصخب و لانصب؛ «و او را به خانه ای از یک قطعه (زبرجد) در بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست مژده بده »(6) «اربع نسوة سیدات سادات عالمهن مریم بنت عمران، و آسیة بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد، و افضلهن عالما فاطمة؛ چهار زن سرور زنان جهان خود می باشند که عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (ص )، و بهترین آنها در جهان فاطمه (ع ) است »(7)

«حسبک من نساء العالمین مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد (ص ) و آسیة بنت مزاحم. درمیان بانوان دو جهان، در فضیلت و کمال کافی است: مریم، خدیجه، فاطمه و آسیه (علیهن السلام )»(8)

پیامبر اکرم (ص ) در تفسیر (آیه 22 مطففین ) «عینا یشرب بها المقربون، همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می نوشند.» فرمود: «المقربون السابقون؛ رسول الله، و علی بن ابیطالب و الائمة، فاطمة و خدیجة »(9) روزی پیامبر (ص ) به علی (ع ) فرمود: «تو همسری مانند فاطمه (س ) داری که من چنان همسری ندارم، تو مادر زنی مثل خدیجه (س ) داری که من چنین مادرزنی ندارم. »(10)روایت شده است؛ روزی جبرئیل به حضور پیامبر (ص ) آمد و جویای خدیجه (ع ) شد، پیامبر (ص ) او را نیافت، جبرئیل گفت: «وقتی که او آمد، به او خبر برده که پروردگارش به او سلام می رساند.»(11)

پیامبر اکرم (ص ) در چهل شبانه روز اعتزال از خدیجه (ع ) توسط عمار یاسر به خدیجه چنین پیام داد: «ان الله عز وجل لیباهی بک کرام ملائکته کل یوم مرارا؛ همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار می کند»(12)

روزی رسول خدا (ص ) در مسجد در حضور مردم در شأن حسن و حسین (ع ) مطالبی فرمود، از جمله چنین گفت: «ایها الناس الا اخبرکم بخیر الناس جدا و جده؛ ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسانها ازجهت جد و جده؟ » حاضران عرض کردند: «آری، خبر بده! » فرمود:«الحسن و الحسین، جدهما رسول الله و جدتهما خدیجة بنت خویلد؛ آنها حسن و حسین (ع ) هستند که جدشان رسول خدا محمد (ص ) است و جده آنها خدیجه (ع ) دختر خویلد می باشد»(13) در آن هنگام که پیامبر (ص ) در بستر رحلت قرار گرفت، حضرت زهرا(س ) بسیار پریشان و گریان بود، پیامبر (ص ) حضرت زهرا را به وجود پربرکت مولاعلی دلداری داد، و در فرازی ضمن یاد از خدیجه (ع ) فرمود: «دل خوش دار که: ان علیا اول من آمن بالله عزوجل و رسوله من هذه الامة، هو و خدیجة امک؛ همانا علی (ع ) نخستین شخص از این امت است که به ذات پاک خدا و رسولش ایمان آورد، او و خدیجه (س ) مادر تو اولین افرادی هستند که به اسلام پیوستند.»(14)پیامبر اکرم بعد از وفات خدیجه کبری (ع ) همواره از خاطرات شیرین و ایثار آن بانوی گرامی به نیکی یاد می کرد و هرگاه به یاد او می افتاد، اشک فراق بر دیدگانش جاری می شد از جمله: روزی پیامبر (ص ) در نزد چند از نفر از همسران خود بود، ناگاه سخنی از حضرت خدیجه (ع ) به میان آمد، پیامبر (ص ) آن چنان آشفته و پراحساس شد که قطره های اشک ازچشمانش سرازیر گشت. عایشه به آن حضرت گفت: «چرا گریه می کنی؟ آیا برای یک پیرزن گندمگون از فرزندان اسد، باید گریه کرد؟»

پیامبر در پاسخ به او فرمود: «صدقتنی اذ کذبتم، و آمنت بی اذکفرتم، و ولدت لی اذ عقمتم؛ او هنگامیکه شما مرا تکذیب می کردید، تصدیق کرد و هنگامیکه کافر بودید، او به من ایمان آورد؛ و برای من فرزندانی آورد در حالی که شما نازا هستید.»(15) نیز روایت شده: روزی پیرزنی نزد رسول اکرم (ص ) آمد، آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد، وقتی آن پیرزن رفت، عایشه علت آن همه مهربانی به پیرزن را از پیامبر (ص ) پرسید، او در جواب فرمود: «انهاکانت تاتینا فی زمن خدیجة، و ان حسن العهد من الایمان؛ این پیرزن در عصر زندگی خدیجه (ع )، به خانه ما می آمد و از کمک ها و الطاف سرشار خدیجه (ع ) برخوردار بود، همانا نیک نگهداری عهد و سابقه، از ایمان است. »(16)و مطابق روایت دیگر عایشه گفت: «هرگاه پیامبر (ص ) گوسفندی ذبح می کرد، می فرمود: از گوشتش برای دوستان خدیجه (ع ) بفرستید، یک روز در این باره با آن حضرت سخن گفتم، فرمود: «انی لاحب حبیبها: من دوست خدیجه (ع ) را دوست دارم. »(17)

یاد خدیجه در خواستگاری حضرت زهرا

در جریان مراسم خواستگاری مولا علی (ع ) از حضرت زهرا پس از آن که ام سلمه به همراه ام ایمن کنیز آزاد شده و برخی دیگر از همسران پیامبر نزد وی رفتند تا او را در جریان درخواست امام علی (ع ) برای همسری با فاطمه الزهرا(س ) قرار بدهند، در بخشی از گفتار خود به حضرت خدیجه اشاره نمودند و آرزو کردند ای کاش آن مادر یگانه در این مراسم حضور می یافت و می توانست در مراسم ازدواج جگرگوشه اش حاضر باشد.

تا سخن به نام خدیجه رسید ناگهان پیامبر اکرم (ص ) به صدای بلند شروع به گریستن نمود؛ سپس فرمودند: «خدیجة و این مثل خدیجة صدقتانی حین کذبنی الناس، و وازرتنی علی دین الله و اعانتنی علیه بمالها، ان الله عزوجل امر فی ان ابشر خدیجة ببیت فی الجنة من قصب لا صخب فیه و لانصب؛ خدیجه! کجاست همانند خدیجه؟ در آن هنگام که مردم مرا تکذیب می کردند، او مرا تصدیق کرد، و او برای دین خدا با من همکاری و همیاری نمود، و با ثروت خود مرا برای پیشبرد دین کمک کرد، خداوند متعال به من فرمان داده است که خدیجه (ع ) را به داشتن خانه ای از یک گوهر در بهشت که رنج و ناآرامی در آن نیست مژده بدهم.»

خدیجه در احادیث معراج نبی

ابوسعید خدری می گوید: رسول خدا (ص ) فرمود: وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟ »جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه (ع ) برسانی»پیامبر (ص ) وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه (ع ) ابلاغ کرد، خدیجه گفت: «ان الله هو السلام، و منه السلام، و الیه السلام، و علی جبرئیل السلام؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.»(18)

گفتار انبیای الهی، ائمه و اصحاب صدر اسلام

ابن سعد مورخ عرب از قول آدم (ع ) چنین می گوید: «آدم در بهشت به حوا گفت یکی از مزایایی که خدا نصیب رسول الله کرد این بود که جفتی چون خدیجه نصیب او نمود و خدیجه پیوسته برای انجام رسانیدن مشیت خداوند به محمد کمک می کرد در صورتی که حوا سبب گردید که من در بهشت بر خلاف اراده خداوند رفتار نمایم. »(19)

امام حسین (ع ) در روز عاشورا در ضمن خطبه ای که خود را به دشمن معرفی می کرد، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا می دانید که جده من خدیجه (ع ) دختر خویلد است؟ »(20) و نیز خطاب به دشمن فرمود: «آیا می دانید که من فرزند همسر پیامبر شما خدیجه (ع ) هستم؟ »(21)

امام سجاد (ع ) در مجلس شاهانه یزید در دمشق در خطبه معروف خود، این چنین خود را معرفی می کند: «انا بن خدیجة الکبری؛ من پسر خدیجه بانوی بزرگ اسلام هستم. »(22) حضرت زینب (س ) در کربلا در روز یازدهم محرم سال 61 هـ. ق هنگامی که کنار پیکرهای پاره پاره شهیدان آمد، و مطالبی جانسوز گفت، از جمله در آنجا پس از ذکر پیامبر (ص ) و علی (ع ) از خدیجه یاد کرد و فرمود: «بابی خدیجة الکبری: پدرم به فدای خدیجه بانوی بزرگ باد.»(23)

زیدبن علی (ع ) که انقلاب و شورش عظیمی بر ضد حکومت طاغوتی هشام بن عبدالملک نمود و سرانجام به شهادت رسید، در سخنی در برابر دشمن، چنین احتجاج می کند:«و نحن احق بالمودة، ابونا رسول الله وجدتنا خدیجة. ..؛و ما سزاوارتر به مودت و دوستی هستیم، چرا که پدر ما رسول خدا (ص ) وجده ما خدیجه (ع ) است. »(24)عبدالله ابن زبیر با آن که با خاندان رسالت دشمنی کرد در گفتگویی باابن عباس، به خدیجه (ع ) به عنوان عمه اش افتخار نموده و می گوید:«الست تعلم ان عمتی خدیجة سیدة نساء العالمین؛ آیا نمی دانی که عمه ام خدیجه (ع ) سرور بانوان جهان است؟ »(25)

«در عصر امامت امام حسن (ع ) پس از آنکه معاویه بر اوضاع مسلط شد، به کوفه آمد و چند روز در کوفه ماند، و از مردم برای خود بیعت گرفت، پس از پایان کار بر بالای منبر رفت و خطبه خواند و در آن خطبه آنچه توانست به ساحت مقدس امیرمومنان علی (ع ) جسارت کرد و ناسزا گفت، با این که امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) در مجلس حاضر بودند، حسین (ع ) برخاست تا پاسخ معاویه را بدهد، امام حسن (ع ) دست او راگرفت و نشانید و خود برخاست و فرمود: «ای آنکه علی (ع ) را به بدی یاد کردی؟ منم حسن و پدرم علی (ع ) است، و تویی معاویه و پدرت ضحر می باشد، مادر من فاطمه علیها سلام الله و مادر تو هند جگرخوار است، جد من رسول خدا (ص ) است جد تو حرب است، «و جد تی خدیجة و جدتک فتیله. ..؛

جده من خدیجه (بانوی بزرگ اسلام ) ولی جده تو فتیله (زن زشتکار جاهلیت ) است. خداوند لعنت کند از ما آنکس که نامش پلید و حسب و نسبتش پست و سابقه اش بد، و دارای کفر و نفاق است. »(26) در حدیث موثقی از حضرت زهرا (س ) منقول است که چون خدیجه از دنیا رفت فاطمه علیهاالسلام بر گرد پدر بزرگوار خود می گردید و می گفت: «ای پدر! مادر من کجاست؟ پس جبرئیل نازل شد و گفت: پروردگارت تو را امر می کند که فاطمه را سلام برسانی و بگویی که مادر تو در خانه ای است ازنی که کعب آنها از طلا است و به جای پی، عمودها از یاقوت سرخ می باشد و خانة او در میان خانه آسیه و مریم دختر عمران است؛ چون حضرت رسول (ص ) پیغام حق تعالی را به فاطمه (س ) رسانید. فاطمه (س ) گفت: خدا است سالم از نقصها و از اوست سلامتی ها و به سوی او برمی گردد تحیتها»(27)

خدیجه (ع ) در ادعیه، زیارتنامه ها، و واژگان مقدس

کتاب مقدس تورات حضرت خدیجه (س ) را به نهر آبی تشبیه نموده است که آب آن، آب حیات است، و در دوطرف کنار آن آب، درخت حیات وجود دارد، آن درخت دارای دوازده نوع میوه است، و برگ های آن درخت، موجب شفای امت ها است. (28)

در یکی از زیارتنامه های رسول خدا (ص ) چنین آمده است: «السلام علی ازواجک الطاهرات الخیرات، امهات المومنین، خصوصا الصدیقة الطاهرة، الزکیة الراضیه المرضیة، خدیجة الکبری ام المومنین؛ سلام بر همسران پاک و نیک تو، مادران مومنان به خصوص سلام بر بانوی راستین و پاک و پاکیزه، خشنود و پسندیده، خدیجه بانوی بزرگ، مادر مومنان. »(29)

در یکی از زیارتنامه های دیگر از خدیجه (ع ) چنین تعبیر شده: «السلام علی خدیجة سیدة نساء العالمین؛ سلام بر خدیجه (ع ) سرور زنان جهانیان. »(30)

حضرت خدیجه (ع ) ارتباط عمیق و بسیار بالایی با درگاه خداوند داشت، از این رو دارای قوت قلب محکم واستوار بود. آن بانوی بزرگوار اسلام برای خود دارای حرز (کلمات پرمحتوای پناهندگی به خدا) بود و در پرتو آن همواره رابطه خود را با خدا برقرار می ساخت. سیدبن طاووس در کتاب مهج الدعوات دو حرز را نقل کرده که این چنین است:

1ـ«بسم الله الرحمن الرحیم، یا حی یا قیوم، برحمتک استغیث فاغثنی ، ولا تهلکن الی نفسی طرفة عین ابدا، و اصلح لی شائب کله؛ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر! ای خدای زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم، به من پناه بده، و مرا هرگز به اندازه یک چشم برهم زدن به خودم وانگذار، همه حال و زندگی مرا سامان بخش. »

2ـ«بسم الله الرحمن الرحیم، یا الله یا حافظ یا حفیظ یا رقیب؛ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر! ای خدا، ای نگهبان، ای نگهدارنده و ای مراقب و پاسدار.»

خدیجه در کلام اندیشمندان و بزرگان معاصر

دانشمند عرب (سنیه قراعد): تاریخ در مقابل عظمت ام المومنین خدیجه (ع ) سر فرود می آورد، و در برابرش متواضعانه دست بسته می ایستد، نمی داند نام این بانو را در کدام شناسنامه بزرگان ثبت نماید.»(39)

سلیمان کتانی، نویسنده عرب: خدیجه ثروتش را به محمد بخشید. ولی این احساس را نداشت که می بخشد، بلکه این احساس را داشت که از او هدایت را که بر همه گنج های سراسر جهان برتری دارد، کسب می نماید، او احساس می کرد محبت و دوستی را به حضرت محمد (ص ) اهدا می کند، ولی در عوض همه ابعاد سعادت را از او کسب می کند.»(32)عالم بزرگ شیخ حرعاملی متوفی به (1140 هـ.ق ) صاحب کتاب وسایل الشیعه شعری در وصف او سورده است.

زوجتة خدیجه و فضله/ابان عند قولها و فعله

بنت خویلد الفتی المکرم /الماجد الموید المعظم

لها من الجنة بیت من قصب /لاصخب فیه ولالها نصب

و هذه مورة لفظ الخبر/عن النبی المصطفی المطهر

«همسر پیامبر خدیجه که فضل و برتری او از گفتار و رفتارش آشکار است، دختر خویلد آن جوانمرد بزرگوار، و ارجمند تایید شده و بلند مقام برای خدیجه و در بهشت خانه ای از یک قطعه گوهر بلورین آماده شده است که در ناآرامی و رنج نیست.

این موضوع عین سخن پیامبر برگزیده پاک خدا است که خدیجه در بهشت دارای چنین خانه ای می باشد». بنت الشاملی نویسنده عرب: آیا دیگری غیر از خدیجه را می شناسید که با عشقی آتشین، و مهر و ایمانی استوار بی آن که اندک تردیدی به دل راه دهد یا ذره ای از باورش به بزرگداشت همیشگی خدا و پیغمبر بکاهد، دعوت دین را از غار حرا پذیرا شود».(33)

پی نوشت ها___________________

1ـخدیجه، اسطوره مقاومت و ایثار، صفحه 186، اشتهاردی، محمدمهدی

2ـصحیح بخاری، ج 4، ص 164.

3ـالاستیعاب، ج 2، ص 720.

4ـبحارالانوار، ج 13، ص 162، ج 16، ص 2.

5ـخدیجه؛ اسطوره مقاومت و ایثار، ص 187، نقل از بحار ج 37، ص 63.

6ـاسدالغابه، ج 5، ص 438.

7ـذخائر العقبی، ص 44.

8ـکشف الغمه، ج 2، ص 71.

9ـجمع البیان، ج 10، ص 320.

10ـبحار، ج 40، ص 68 به نقل از خدیجه؛ اسطوره مقاومت و ایثار ص 190.

11ـهمان، ج 16، ص 8.

12ـکشف الغمه، ج 2، ص 72.

13ـبحار، ج 43، ص 302، به نقل از خدیجه، اسطوره مقاومت و ایثار، ص 198.

14ـبحار، ج 22، ص 502.

15ـهمان، ج 16، ص 8.

16ـخدیجه اسطوره ایثار و مقاومت، ص 207.

17ـریاحین الشریعه، ج 2، ص 206.

18ـکشف الغمه، ج 2، ص 133.

19ـمحمد پیغمبری که از او باید شناخت، کنستان ویرژیل گئورگیو، ترجمه ذبیح الله منصوری، ص 50.

20ـبحار، ج 44، ص 318.

21ـهمان، ج 45، ص 6.

22ـهمان، ج 44، ص 174.

23ـهمان، ج 45، ص 59.

24ـخدیجه، اسطوره ایثار و مقاومت، ص 200.

25ـشرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 9، ص 325.

26ـخدیجه (ع ) اسطوره مقاومت و ایثار، ص 201.

27ـحیوه القلوب، علامه محمدباقر مجلسی، ج 3، ص 218.

28ـکتاب مقدس، عهد جدید، مکاشفه یوحنا، باب 22.

29ـبحار ج 100، ص 189.

30ـهمان، ج 102، ص 272.

31ـنساء محمد (ص )، ص 38.

32ـخدیجه (ع )، علی محمد دخیل، ص 32.

33ـحیاة الائمه، هاشم معروف الحسنی، ص 67.